قسمت دوم تاریخ نوکیا ( خواندن قسمت دوم )
سری Communicator یک انحراف قابل توجه از صلاحیت های اصلی نوکیا برای ایجاد تلفن های سنتی با رابط های متنی ساده بود که به راحتی می توانست برای بازارهای محلی سازگار شود. در مقایسه، دستگاههای Communicator یک تلاش پیچیدهتر بودند که به منابع زیادی برای توسعه و نگهداری یک سیستم عامل با رابط گرافیکی، برنامههای کاربردی مختلف و پشتیبانی از استانداردهای شبکهای مختلف نیاز داشت.
علیرغم افزایش محبوبیت در اروپا، اولین تلفن های Communicator یک محصول خاص در ایالات متحده بودند، زیرا نوکیا نتوانست اپراتورها را متقاعد کند که به استاندارد GSM روی آورند. در بخش نرم افزاری، شرکت پس از تجربه نوکیا 9000 و 9110 به سرعت متوجه شد که باید از GEOS تشنه منابع به یک سیستم عامل موبایل کارآمدتر تغییر مکان دهد. آن سیستم عامل EPOC بود، یک سیستم عامل 32 بیتی که توسط یک شرکت مستقر در بریتانیا به نام Psion توسعه یافته بود، و یک پروژه جاه طلبانه که اساس چیزی بسیار بزرگتر را در سال های آینده تشکیل می دهد.
نوکیا تنها شرکتی نبود که تهدید مایکروسافت را دید که فضای گوشی را با نسخه موبایل ویندوز درگیر کند. اریکسون و موتورولا به طور مشابه نگران تأثیر بالقوه بر تجارت خود بودند، بنابراین همراه با نوکیا یک سرمایه گذاری مشترک به نام Symbian برای توسعه یک سیستم عامل موبایل باز ایجاد کردند که فرصت های برابر را برای هر بازیکن در فضای تلفن فراهم می کند.
ایده پشت سیستم عامل Symbian ساده بود – ایجاد یک میکروکرنل و کتابخانه های مرتبط با آن و یک رابط کاربری مجزا که به راحتی می توان آن را تغییر داد تا با دیدگاه های رقیب در مورد اینکه یک گوشی هوشمند چه کاری می تواند انجام دهد و چگونه آن عملکرد باید به نظر برسد. شرکتها برای استفاده از سیستمعامل Symbian همان هزینه مجوز را پرداخت میکنند، و مطمئن میشوند که هیچ نهاد واحدی کنترل کاملی بر سیستم عامل ندارد و به آنها اجازه داده میشود که رابطهای اختصاصی را در بالای آن توسعه دهند. توسعه دهندگان راه آسانی برای استفاده از پتانسیل پلتفرم سیمبین با سهولت بیشتر بدون نیاز به صرف منابع زیاد برای پشتیبانی از گوشی های سازنده های مختلف – حداقل در تئوری – خواهند داشت.
ظهور سیمبین
طولی نکشید که اولین گوشی مجهز به سیمبین به بازار آمد. در سال 2001، نوکیا نسل سوم تلفن Communicator (همچنین به عنوان Communicator 9210 شناخته می شود) را راه اندازی کرد که نسخه 6 سیمبین را اجرا می کرد و بر اساس نسخه EPOC نسخه 5 بود. و بعداً با نام سیمبین “سری 80” نامگذاری شد. سخت افزار Communicator 9210 تکامل معمولی سری 9000 بود که دارای صفحه نمایش داخلی رنگی با وضوح 640 در 200 پیکسل بود. وقتی تا شد، شبیه یک گوشی آجری معمولی با صفحه نمایش تک رنگ کوچک (80 در 48 پیکسل) و یک آنتن تاشو به نظر می رسید.
این دستگاه در آن زمان بسیار قدرتمند بود، با یک CPU 32 بیتی مبتنی بر Arm9 که با فرکانس 52 مگاهرتز و 16 مگابایت حافظه و رابط IrDa کار می کرد. همچنین اولین گوشی نوکیا با حافظه MMC قابل ارتقا بود، فناوری پیشرو برای کارتهای SD امروزی. نوکیا طراحی نوکیا 9210 را با مدلهای بعدی بهبود بخشید، با 9210i در سال 2002 که دارای 40 مگابایت حافظه داخلی، پشتیبانی از پخش ویدیو و یک پنل LCD قابل اعتمادتر با نور پسزمینه LED بود. در سال 2005، نوکیا نوکیا 9500 را با رابط کاربری پیشرفتهتر Symbian Series 80، اتصال Wi-Fi و دوربین معرفی کرد – همه در شاسی کوچکتر و سبکتر با ضخامت 24 میلیمتر و وزن 222 گرم. این مدل توسط نوکیا 9300 دنبال شد که مجموعه ای از ویژگی های مشابه را در طراحی حتی کوچکتر و سبک تر با وزن 167 گرم ارائه داد.
در همین حال، در سمت جریان اصلی، نوکیا برخی از نمادینترین طراحیهای تلفن همراه در تاریخ را بین سالهای 1998 و 2000 منتشر کرد. Nokia 5110 اولین تلفنی بود که صفحههای ظاهری قابل تعویض را ارائه کرد و همچنین جزو اولین گوشیهایی بود که بازی Snake را عرضه کرد.
این گوشی توسط نوکیا 3210 جایگزین شد. تلفن جمع و جورتر عمر باتری فوق العاده ای داشت، در چندین رنگ روشن عرضه شد و به راحتی با تعداد زیادی کاور گوشی و آهنگ های زنگ کلاسیک قابل شخصی سازی بود. و ما فقط می توانیم تصور کنیم که چند عمر انسان با بازی مار روی آن تلف شده است. این یک گوشی مقرون به صرفه بود که توسط تیمی به رهبری فرانک نووو طراحی شده بود، و با هیاهو و هیاهوی معمولی که امروز می بینیم عرضه نشد، اما همچنان توانست بیش از 160 میلیون دستگاه در سراسر جهان بفروشد.
نوکیا 3310 پس از آن، با استفاده از همان دستور العمل سادگی و دوام، 126 میلیون دلار دیگر فروخت، با طراحی دوستانه ای که قرار بود در مقایسه با تلفن های تجاری بی مزه دهه 90، مخاطبان عام را جذب کند. و در حالی که نوکیا 3210 و 3310 در آن زمان چندان مورد توجه رسانهها قرار نگرفتند، آنها نقش مهمی در انقلاب موبایل ایفا کردند و درسهای مهمی را در مورد آنچه که نوکیا را در اوایل دهه 2000 موفق کرد، نشان دادند.
چند سال قبل از آن، در سال 1996، نوکیا 8110 به دلیل استفاده از فرم فاکتور کشویی قابل توجه بود و به دلیل انحنای طراحی، بعداً به “تلفن موزی” لقب گرفت. این گوشی سبک وزن بود و بیشتر به سمت تجارت می رفت و بنابراین تا زمانی که نسخه تغییر یافته گوشی در فیلم پرفروش «ماتریکس» ظاهر شد، چندان شناخته شده نبود. گوشی نشان داده شده در فیلم دارای پوشش فنری بود که بخشی از طراحی واقعی نبود، اما این قابلیت در نوکیا 7110 که در سال 1999 عرضه شد وجود داشت.
یکی دیگر از تلفن های قابل توجهی که در آن سال عرضه شد، نوکیا 8210 فوق العاده جمع و جور بود، زمانی که کوچک کردن ردپای یک گوشی یکی از ویژگی های کلیدی فروش بود. 8210 همچنین در چندین فیلم به نمایش درآمده است، 8210 می تواند تا 250 نام را ذخیره کند و دارای یک پورت مادون قرمز برای برقراری ارتباط با رایانه شخصی یا چاپگر سازگار است. نوکیا 8210 برای سالهای متمادی در میان کاربرانی که خواهان یک گوشی کوچک با عمر باتری طولانی و عدم وجود اتصال بیسیم مدرن بودند که بتوان راحتتر ردیابی کرد، یک تلفن ویژگی محبوب بود.
فرانک نووو در سال 1993 به نوکیا پیوست و در سال 1995 به عنوان سرپرست تیم طراحی جهانی این شرکت به طور تمام وقت شروع به کار کرد. در سال های بعد او یک مرکز طراحی اختصاصی در لس آنجلس، کالیفرنیا و به دنبال آن دو مرکز دیگر در انگلستان و فنلاند تأسیس کرد. اینها توسط چندین تیم از راه دور در ژاپن، چین، آلمان و دانمارک جایگزین شدند. در انجام این کار، Nuovo توانست تیم های خود را برای آزمایش مفاهیم طراحی جسورانه در مورد شکل و فرم تلفن های نوکیا هماهنگ کند، یک جهت طراحی به نام Vision ’99. او همچنین استراتژی نوکیا را برای پاسخگویی به نیازها و سلیقههای مختلف به کار گرفت و منجر به تبلور گوشیهایی با ویژگیهایی شد که برای بخشهای بازار مانند «جوانان»، «ورزش»، «ممتاز»، «لوکس» و «کسبوکار» جذابیت داشتند. همه آنها قبلاً توسط سازندگان تلفن استفاده نشده بود.
به عبارت دیگر، Nuovo فرصتی را برای استفاده از زمان بین چرخه های عمر چیپست موبایل برای خلاقیت در مورد ارائه و احساس کلی گوشی های نوکیا دید. تیم طراحی این شرکت با قرار دادن آنتن در داخل گوشی در کنار بسته باتری، تغییر مهمی با نوکیا 3210 ایجاد کرد، که باید برای ایجاد فضای اضافی اصلاح میشد.
در ابتدا، این یک منبع تنش بین طراحان و مهندسان نوکیا بود، و در زمانی که صنعت با هر طراحی جدید در جهت مخالف پیش میرفت، گوشی را پهنتر و حجیمتر کرد. با این حال، پیامدهای این انتخاب طراحی مثبت بود – شاسی پهن تر به این معنی بود که گوشی می توانست صفحه نمایش عریض تری داشته باشد، بدنه کوتاه تر به این معنی بود که از گوشی های دیگر جیب بیشتری دارد، و صفحه کلید قابل جابجایی و قاب پشتی منجر به شکوفایی یک گوشی شد.
نوکیا 3210 همچنین به لطف یک بازی ساده و اعتیادآور به نام Snake، این ایده را ایجاد کرد که تلفنها میتوانند به عنوان ابزار سرگرمی برای گذران زمان عمل کنند. اگر آهنگهای زنگ موجود در تلفن را دوست نداشتید، میتوانید آهنگهای جدیدی بنویسید. این امر، همراه با قابهای تلفن با قابلیت شخصیسازی بینهایت، نوکیا 3210 را متمایز کرده و ذهن مصرفکنندگان زیادی را به خود جلب کرده است.
همچنین بسیار کمک کرد که نوکیا مشغول ماندن در نوآوریهای فناوری پیرامون استاندارد GSM بود. در اروپا، مردم بیشتر به برنامههای تلفن همراه پرداختی وابسته بودند، که منجر به عادت به صرفهجویی در پول با استفاده از پیامهای متنی برای اجتناب از تماس تلفنی شد. نوکیا 3210 و 3310 را با در نظر گرفتن این موضوع طراحی کرد، بنابراین کلیدهای صفحه کلید عددی را بزرگتر کرد، فناوری متن پیشبینیکننده T9 را برای سریعتر و آسانتر کردن پیامک اضافه کرد و «پیامهای تصویری» را از پیش نصب کرد که امروزه شبیه فسیلهای دنیای شکلکها هستند. .
این دو گوشی به نوکیا کمک کردند تا از موتورولا بهعنوان بزرگترین تولیدکننده تلفن در جهان، تاج و تخت را از آن خود کند و این شرکت تا زمانی که سامسونگ در سال 2012 به موفقیت رسید، این جایگاه را حفظ کرد. ادای احترام به نوکیا 3310 با راهاندازی یک نسخه راهاندازی مجدد که همان دیانای را حفظ میکرد و داخلیهای مدرنتری داشت. این شامل یک صفحه نمایش رنگی با وضوح 240 در 320 پیکسل، 16 مگابایت حافظه داخلی قابل ارتقا از طریق اسلات microSD، یک دوربین 2 مگاپیکسلی و یک رابط ساده که پیچیده ترین جزء آن یک مرورگر Opera mini است – همه با قیمت 60 دلار. سر و صدای زیادی ایجاد کرد، اما همچنین در زمانی رخ داد که هر گونه حس نوستالژی که برانگیخته می شد با طعم ترش ناامیدی از آنچه در تجارت موبایل نوکیا تبدیل شده بود، آمیخته بود.
از Nokia the Underdog گرفته تا Nokia the Giant
گوشیهای موبایل نوکیا میدانست که تمام اجزای مناسب را در سازمان خود دارد تا مسیری را برای تسلط در صنعت تلفن برای خود ایجاد کند، و مشتاق بود تا دیدگاه خود را در مورد اینکه یک گوشی هوشمند چگونه باید باشد، اجرا کند، زیرا مدیران NMP متقاعد شده بودند که این چنین خواهد بود. چیز بزرگ بعدی در فناوری دوره بین سالهای 2000 تا 2010 جای خود را به گوشیهای متعدد نوکیا داد، جایی که طراحان و مهندسان با هم کار کردند تا فرمها و مجموعههای ویژگیهای مختلفی را فعال کنند که تقریباً هر سلیقهای را برآورده میکند، و گاهی اوقات به سمت غیرمتعارف میرود.
در همان زمان، NMP در حال بررسی این بود که چگونه می تواند از اتحاد با سایر سازمان ها برای القای دستگاه های جدید با خدمات مفید استفاده کند. این شرکت به انجمن پروتکل دسترسی بیسیم (WAP) پیوسته بود و به دنبال مشارکت با شرکتهای مخابراتی، بانکها و شرکتهای اینترنتی مانند AOL و آمازون بود. با این حال، خیلی زود، مدیران NMP متوجه شدند که این تلاشها یک استراتژی درست نیست، زیرا بسیاری از این اتحادها پلتفرمهای باز هستند که رقبا نیز میتوانند در آن ارزش کسب کنند.
نقطه قوت نوکیا توانایی آن در تکرار سریع طرح های گوشی و ارائه خدمات به مشتریان متنوع بود. این نیز بعداً به عنوان نقطه ضعف آن شناخته شد، اما در اوایل دهه 2000 نوکیا با ساخت گوشیهای «خنک» و آسان برای استفاده، جای پایی محکمی در بازار تلفن ایجاد کرد.
این شرکت همچنین یک «واحد همگرایی دیجیتال» به رهبری آنسی وانجوکی ایجاد کرد که مشتاق فرصتهای فراوانی بود که نمایشگرهای رنگی، چیپستهای موبایل کارآمدتر و پلتفرم سیمبین ارائه میکرد.
با ورود نوکیا 7650 که دوربین VGA داخلی را در زمانی که رقبا این ویژگی را تنها به عنوان یک افزونه ارائه می کردند که استفاده از آن دست و پا گیر بود، به زودی اشتباه می کردند.
نوکیا 7650 مهمترین عرضه این شرکت در سال 2001 بود و اولین باری بود که از پلتفرم Symbian S60 با منوی مبتنی بر نماد به راحتی قابل تشخیص استفاده کرد. صفحه نمایش 2.1 اینچ مورب و وضوح 176 در 208 پیکسل داشت – برای نمایش عکس هایی با ابعاد 640 در 480 کافی نیست که 7650 قادر به ثبت با شکوه کامل بود. با این حال، یک نقص بزرگتر، 4 مگابایت حافظه داخلی محدود بود که به هیچ شکلی قابل ارتقا نبود.
در جای دیگر، نوکیا 7650 مجهز به یک CPU قدرتمند مبتنی بر Arm9 بود که با فرکانس 104 مگاهرتز کار میکرد و میتوانست هم برنامههای جاوا و هم EPOC را اجرا کند، چیزی که آن را با وجود قیمت گزاف 600 یورو (822 یورو/970 دلار تنظیمشده) برای بسیاری جذاب کرد. دارای اتصال بلوتوث و طراحی صفحه کلید کشویی بود که به آن اجازه می داد به اندازه کافی جمع و جور باشد تا به راحتی در جیب شما قرار گیرد. همچنین میتوانست از مزایای پیامرسانی چندرسانهای (MMS) استفاده کند، به این معنی که میتوانید با همان سهولت ارسال پیامک، تصاویر را برای شخص دیگری ارسال کنید.
نوکیا این گوشی جدید و هیجانانگیز را در حوالی اکران فیلم «گزارش اقلیت» در سینما تبلیغ کرد که باعث افزایش دید و فروش قوی آن شد. اما مهمتر از آن، 7650 استانداردی را برای نحوه طراحی یک تلفن دوربین دار تعیین کرد و راه را برای چندین طرح جسورانه هموار کرد که شرکت را به ارتفاعات مالی جدیدی سوق می داد.
این اولین گوشی دوربین واقعی نبود – این عنوان به J-SH04 شارپ می رسد که در سال 2000 عرضه شد. با این حال، وضوح ضعیف بود و این تلفن فقط در ژاپن در دسترس بود، و در واقع دید آن را در مقایسه با 7650 نوکیا محدود می کرد، که به سرعت به بازار عرضه شد. با وجود رقابت شدید دستگاههای Palm OS و Windows CE، ماهها پس از عرضه، به محبوبترین تلفن در اروپا تبدیل شد.
موفقیت نوکیا 7650 راه را برای ورود نوکیا 3650 در سال 2002 هموار کرد. این تلفن جدید تقریباً مشخصات یکسانی داشت، اما دارای یک شکاف افزایش حافظه بود و طراحی صفحه کلید کشویی را با صفحه کلید غیرمعمول و دایرهای جایگزین کرد.
این شرکت این را به عنوان رقیب مستقیم سونی اریکسون P800 قرار داد که طراحی معمولی تری داشت و قیمت آن در همان محدوده قیمتی 400 دلار بود (605 دلار با توجه به تورم). صفحهکلید دایرهای بیشتر یک شروع مکالمه بود تا یک روش کارآمد برای شمارهگیری یا نوشتن پیامهای اس ام اس، و چیزهای کوچکی مانند منو برای جابهجایی بین برنامههای باز و همچنین یک تقویم پر از ویژگیها به یک تجربه کلی خوب برای کاربر کمک میکردند.
در همان سال نوکیا 6800 عرضه شد که دارای صفحه کلید QWERTY تاشو بود که ارسال پیامک را آسان تر می کرد. همچنین دارای یک سرویس گیرنده ایمیل داخلی بود که آن را برای مشاغل جذاب می کرد.
نوکیا این طراحی را تا سال 2005 تکرار کرد، اما محبوب ترین سری 6800، 6820 بود که جمع و جورتر بود و در عین حال تقریباً همان مجموعه ویژگی های قبلی خود را حفظ کرد.
در سال 2003، نوکیا N-Gage را راهاندازی کرد که ترکیبی بین یک کنسول دستی و تلفنی بود که برای جذب مخاطبان بازی طراحی شده بود. این زمانی بود که اکثر مردم معمولاً تلفن را با سرگرمی مرتبط نمیدانستند و نینتندو قلب بچههای هزاره را با گوشی نمادین Game Boy Advance تسخیر میکرد. در حالی که سایر شرکتها در تلاش بودند تا با توسعه جایگزینهای مجهز به سختافزار قویتر، رعد و برق نینتندو را بدزدند، رویکرد نوکیا ساخت دستگاهی چند منظوره بود که نیاز به حمل دستگاههای جداگانه برای فعالیتهای مختلف را از بین میبرد.
همچنین زمانی بود که صحنه دانلود Java 2 Micro Edition (J2ME) شروع به توسعه کرد و N-Gage از بسیاری جهات از زمان خود جلوتر بود. این یک گوشی سیمبین با امکانات کامل بود که صفحه نمایش آن کمی کوچکتر از پنل 2.9 اینچی 240 در 160 Game Boy بود، اما داخلی قدرتمندتر بود. این دستگاه دارای بازی های چند نفره آنلاین بود و نوکیا در واقع این دستگاه را به عنوان رقیبی برای Game Boy Advance قرار داد، اما نقص های طراحی بسیار مهم کمی داشت. برای یکی، کنترلها برای بازی ناخوشایند بودند، قرار دادن کارتریجهای بازی مستلزم برداشتن باتری بود و «تلفن تاکو» باید در موقعیت خاصی قرار میگرفت تا به عنوان تلفن از آن استفاده شود. این مشکلات تا حد زیادی در N-Gage QD که در سال 2004 معرفی شد، برطرف شد، اما در آن زمان این نوآوری از بین رفته بود.
N-Gage با وجود در دسترس بودن در 30000 فروشگاه در سرتاسر جهان، در هنگام راه اندازی به شدت شکست خورد، و نینتندو موفق شد 100 برابر بیشتر از “تلفن تاکو” نوکیا، واحدهای Game Boy Advance را در اولین هفته پس از عرضه به فروش برساند.
جذابیت آن ممکن است به دلیل قیمت نسبتاً بالا خدشه دار شده باشد – قیمت درخواستی 200 دلاری Nintendo Game Boy Advance (295 دلار با تعدیل تورم) آسان تر از N-Gage 300 دلاری (443 دلاری تعدیل شده با تورم) بود. همچنین کمکی نکرد که بازیهای انحصاری N-Gage بلافاصله پس از عرضه به گوشیهای دیگر سرایت کرد و جذابیت آن را برای مصرفکنندگان محدودتر کرد.
حتی زمانی که خردهفروشان شروع به حذف N-Gage از فروشگاههای خود کردند، نوکیا تا سال 2006 آن را ادامه داد و آخرین بازی آن را در سال 2007 منتشر کرد. در آن زمان، تخمین زده میشود که نوکیا حدود سه میلیون دستگاه یا سه برابر کمتر از شرکت فروخته است. آرزو کرده بود و 27 برابر کمتر از بازی Nintendo’s Game Boy Advance در طول عمر خود. این یک درس سخت برای نوکیا بود.
اگر N-Gage از قبل یک طراحی قطبی نبود، نوکیا 7600 در سال 2004 نشان داد که نوکیا از ادامه آزمایش خود با طراحی غیرمتعارف تلفن هراسی ندارد. با این حال، این بار، گوشی مورد بحث بیشتر به عنوان یک بیانیه مد در نظر گرفته شده بود که برای مدت کوتاهی دوام می آورد، اما به سرعت با طراحی جدیدی جایگزین می شد که از نظر تئوری مشتریان را مجبور می کرد تا تلفن های خود را مرتباً ارتقا دهند.
شکل قطره اشک و ساختار پلاستیکی رنگارنگ با پوشش های قابل تعویض را نمی توان واقعاً به عنوان اوج طراحی توصیف کرد، اما کافی است بگوییم که اگر استفاده از آن را دیدید می توانید کمی خیره شوید. صفحه کلید به دو ردیف تقسیم شده بود که استفاده از یک دست را در اکثر مواقع غیرممکن می کرد، و استفاده با دو دست به اندازه نوکیا 6800 لذت بخش نبود. طراحی باعث میشود هنگام مکالمه تلفنی، راحت در دست نگه داشته شود.
این یک تلفن 3G بود – دومین گوشی نوکیا بعد از 6650 – اما سایر مشخصات آن نسبتاً پایین بود و قیمت بالا به این معنی بود که نسبت به سایر گوشیهای جایگزین کمتر در دسترس بود. عمر باتری چیزی نبود که بتوان در مورد آن نوشت، و علیرغم ارائه رایگان به عنوان بخشی از برخی از برنامه های تلفن همراه، هرگز نتوانست چیزی بیش از یک بیانیه مد برای مصرف کنندگان نسبتا کمی باشد.
یکی دیگر از گوشی های قابل توجه نوکیا که در سال 2004 وارد بازار شد، نوکیا 7280 بود که با نام “تلفن رژ لب” شناخته می شود. درست مانند گوشی قطرهای، این مدل جدید نیز بهمنظور متمایز کردن صاحبان آن در میان جمعیت طراحی شده است که به قیمت برخی سردردهای قابل استفاده است.
قطعات داخلی و صفحه نمایش برای آن دوران مناسب بودند، اما طراحی عجیب و غریب به این معنی بود که نوکیا 7280 صفحه کلید نداشت – در عوض مجبور بودید از یک چرخ اسکرول چند منظوره استفاده کنید که آزمایش جدی برای صبر بود. به نوعی، این یک نسخه فیزیکی از چرخ کلیک آیپاد بود و دارای 18 بریدگی بود که بازخورد لمسی ظریفی را ارائه میداد، اما برای ارسال پیامک ایدهآل نبود و حتی شمارهگیری شماره تلفنها بیش از حد لازم طول کشید.
با کشیدن گوشی به سمت بالا، دوربین VGA در پشت ظاهر می شود و به لطف شکل منحصر به فرد آن، نگه داشتن این گوشی در حین مکالمه بسیار آسان تر بود. عمر باتری متوسط بود، اما چیزی که واقعاً جذابیت نوکیا 7280 را برای بسیاری از خریداران بالقوه از بین برد، قیمت آن بود – با 600 دلار (کمی بیش از 860 دلار با توجه به تورم)، فروش سختی بود. در هر صورت، این تاثیری بر سود نهایی نوکیا نداشت – این شرکت در آن سال بیش از 66 میلیون گوشی فروخت و با وجود از دست دادن سهم بازار در ایالات متحده و اروپا و مجازات شدن توسط اپراتورهای تلفن همراه به دلیل تاخیر در ورود، بیش از 1 میلیارد دلار سود به دست آورد.
این بخش آخر مهم است، زیرا نوکیا تمرکز خود را از تلاش برای اینکه اولین محرک باشد به گسترش کسب و کار موفق تلفن همراه خود در سریع ترین زمان ممکن تغییر داده است. به عبارت دیگر، نوکیا منتظر می ماند تا قطعات سخت افزاری جدید برای خرید در مقادیر زیاد ارزان تر شوند و بازار را با طرح های متنوعی پر کند که در نمای بیرونی جسورانه بودند اما داخلی های نسبتاً خسته کننده یا کمی قدیمی داشتند.
کمکی نکرد که نوکیا در دهه 90 با وب سایت Club Nokia خود وارد حوزه خدمات شد، جایی که مردم می توانستند آهنگ های زنگ، بازی ها و پیام های تصویری را دانلود کنند. این مفهومی مشابه با iTunes و فروشگاههای اپلیکیشنی بود که امروزه از آن استفاده میکنیم، اما اپراتورها نمیخواستند نوکیا را در آنچه که نقش آن در شکلدهی تجربه تلفن همراه و اکوسیستم نرمافزاری (و پتانسیل کسب درآمد) میدانستند، مداخله کند. در نتیجه، اپراتورها تصمیم گرفتند شرکت را با فشار دادن دستگاههای جایگزین سامسونگ، شارپ، اچتیسی و الجی تنبیه کنند که تأثیر قابلتوجهی بر فروش گوشیهای نوکیا داشت.
در سال 2004، نوکیا استراتژی کلاب نوکیا را کنار گذاشت و به اپراتورها گفت که دیگر خدمات چندرسانه ای جدید توسعه نخواهد داد. با انجام این کار، این شرکت دوباره شراکت خود را با اپراتورهای تلفن همراه آغاز کرد و حتی تصمیم گرفت با آنها در ساخت تلفنهای سفارشی با برند مشترک که نیازهای خاص آنها را برآورده میکند، همکاری کند.
این یک اثر مثبت فوری بر عملکرد نوکیا در هر بازاری به جز ایالات متحده داشت، که چالشهای منحصر به فردی را ایجاد کرد که این شرکت نتوانست بر آن غلبه کند. برای اولین بار، بازار ایالات متحده عمدتاً در میان چند اپراتور ادغام شده بود، و همه آنها می خواستند تلفن های قفل شده در شبکه های خود را بفروشند. نوکیا سعی کرد به جای آن گوشیهای «آنلاک» را بفروشد، و اینها عمدتاً مدلهای GSM در منطقهای بودند که تحت سلطه شرکتهایی بودند که CDMA را تحت فشار قرار میدادند. نتیجه این بود که سهم نوکیا در بازار تک رقمی شد و در همانجا باقی ماند.
با وجود این اشتباهات، نوکیا در سال 2005 به تمرکز بر روی فاکتورهای شکل تلفن جدید ادامه داد. یکی از مدل های قابل توجه نوکیا 7710 بود، یک گوشی هوشمند با صفحه نمایش عریض و اولین گوشی نوکیا که دارای صفحه نمایش لمسی بود. این گوشی دارای صفحه نمایش بزرگ 3.5 اینچی با وضوح 640 در 320 پیکسل بود و اولین و آخرین تلفنی بود که رابط کاربری سری 90 را بر روی سیستم عامل سیمبین اجرا کرد. اندازه غولپیکر آن باعث میشود نسبت به سایر گوشیها از جیبی کمتری برخوردار باشد، چیپست کند بود، و استفاده از صفحهنمایش لمسی مقاومتی به اندازه صفحهنمایشهای خازنی که امروز از آن لذت میبریم، خوشایند نبود و بیشتر اوقات به قلم نیاز دارد.
در همان سال، نوکیا N90 را معرفی کرد. درست مانند یک تلفن تاشو باز می شود، اما همچنین به شما این امکان را می دهد که بخش نمایشگر را به گونه ای بچرخانید که آن را به یک دوربین فیلمبرداری با سنسور 2 مگاپیکسلی و دکمه اختصاصی ضبط تبدیل کند.
این دوربین از لنزهای Carl Zeiss Tessar استفاده می کرد، زیرا نوکیا معتقد بود که اپتیک ها نقش بیشتری در تولید تصاویر با کیفیت نسبت به وضوح سنسور دارند. مشاهده تصاویر به دست آمده بر روی نمایشگر نیز تجربه رضایت بخشی بود، زیرا تراکم پیکسلی آن تقریباً 260 پیکسل در هر اینچ بود.
نوکیا N90 دارای یک رابط سری 60 در بالای سیستم عامل سیمبین بود و نرم افزار RealPlayer موجود به کاربران امکان پخش فایل های MP3 و AAC را می داد. با این حال، یکی از نقاط ضعف این گوشی این بود که نوکیا یک جک استاندارد 3.5 میلیمتری صدا را ادغام نمیکرد، بنابراین بیشتر مردم مجبور بودند به هدفونهایی که کیفیت نسبتاً پایینی داشتند و کانکتور اختصاصی داشتند بسنده کنند. یکی دیگر از حافظه داخلی نسبتا محدود بود – 31 مگابایت برای چیزی که به عنوان یک پخش کننده رسانه / تلفن دوربین شناخته می شد. این گوشی نیز در زمان عرضه، یک گوشی 600 دلاری (835 دلاری با توجه به تورم) بود، بنابراین دقیقاً یک مدل بازار انبوه نیست.
در حالی که N90 به علاقه مندان به عکاسی با موبایل کمک می کرد، نوکیا یک “تلفن موسیقی” به شکل N91 نیز تولید کرد. این تلفن دارای ساختاری مستحکم و فولادی ضد زنگ بود و حافظه داخلی بسیار جادارتری داشت – یک هارد دیسک کوچک توشیبا با ظرفیت 4 گیگابایت برای نسخه اول و یک درایو 8 گیگابایتی در نسخه دوم. دکمههای پخش رسانهای اختصاصی در جلو، یک دکمه قفل برای جلوگیری از فشار تصادفی دکمهها هنگام گوش دادن به موسیقی و یک جک استاندارد 3.5 میلیمتری هدفون وجود داشت.
نوکیا همچنین پشتیبانی از Wi-Fi را در N91 اضافه کرده است. این شرکت اخیراً برنامه نوکیا پادکست را معرفی کرده است که به شما امکان می دهد بدون نیاز به اتصال دستگاه به رایانه، پادکست ها را مرور کنید، مشترک شوید و دانلود کنید. سپس مرورگر وب تلفن همراه بود که تجربه ای قطبی را ارائه می کرد، زیرا صفحات دسکتاپ کاملی را بارگیری می کرد که اغلب به سختی می توان آنها را روی یک صفحه نمایش کوچک پیمایش کرد.
نوکیا N91 به عنوان یک رقیب اپل آیپاد قرار گرفت و از برخی جنبهها بستهای قانعکننده را برای افرادی که خواهان یک تلفن/PDA با قابلیت پخش موسیقی و پادکست بودند، ارائه کرد. در همان زمان، انتشار مورد انتظار آن تا سال 2006 به دلیل مسائل مربوط به مدیریت حقوق دیجیتال (DRM) به تعویق افتاد، اندازه مطمئناً به کوچکی iPod اپل نبود و کنترلهای پخش رسانه کاملاً با چرخ کلیک در دستگاه قابل مقایسه نبود. آی پاد محبوب همچنین قیمت آن به اندازه N90 است که آن را به یک پیشنهاد گران تبدیل می کند.
با این وجود، نوکیا به گوشی های سری N خود افتخار می کرد. آنسی وانجوکی، که در آن زمان رئیس گروه تجاری چندرسانهای این شرکت بود، به NBC News گفت که نوکیا قبلاً به نمادی از تحرک تبدیل شده بود و تلفنهای سری N قرار بود «مقولهای کاملاً جدید را تعریف کنند که چند رسانهای است». در مورد N91، Vanjoki توضیح داد که “اتصال چندگانه و عملکرد قدرتمند آن در همه زمینه ها واقعاً آن را به بهترین جوک باکس متصل به تلفن همراه تبدیل می کند.”
سال 2006 همچنین شاهد معرفی گوشی های مدگرا به عنوان بخشی از مجموعه “L’Amour II” بود که فلز، چرم و ابریشم را برای ایجاد طرح های مجلل ترکیب می کرد. چشمگیرترین آنها، نوکیا 7380 جانشین معنوی «تلفن رژ لب» بود. این مدل جدید مکانیزم لغزنده نداشت و چرخ اسکرول فیزیکی را با یک نسخه لمسی که بی شباهت به آیپاد نبود عوض کرد.
یک سال بعد، نوکیا گوشی موردانتظار N95 را عرضه کرد، اولین گوشی هوشمند کاملاً کامل این شرکت. این دستگاه گران قیمتی با قیمت 795 دلار (1045 دلار به دلار امروز) بود، اما هر آنچه را که نیاز دارید در یک طراحی شیک با مکانیزم کشویی دو طرفه داشت. با کشیدن قسمت جلویی به سمت بالا، یک صفحه کلید ظاهر میشود، در حالی که با کشیدن آن به پایین، مجموعهای از دکمههای پخش رسانه طراحی شدهاند که وقتی دستگاه را در حالت افقی نگه میدارید، به راحتی قابل دسترسی هستند.
اجرای سیستم عامل سیمبین با رابط کاربری S60 3rd Edition بر روی صفحه نمایش بزرگ 2.6 اینچی به لطف پردازنده دوگانه مبتنی بر ARM11 که توسط 64 مگابایت رم پشتیبانی می شود، تجربه لذت بخشی بود. این دوربین دارای یک دوربین 5 مگاپیکسلی در پشت و یک دوربین جلو با وضوح نسبتاً متوسط 352 در 288 پیکسل برای تماس های ویدیویی بود. حافظه داخلی 150 مگابایتی از طریق یک اسلات microSD خارجی قابل ارتقا بود و گزینههای اتصال از طیف کاملی برخوردار بودند – USB، بلوتوث، مادون قرمز و Wi-Fi. حتی می توانید N95 را به رایانه شخصی متصل کنید تا از طریق شبکه تلفن همراه خود به اینترنت دسترسی داشته باشید.
GPS یکپارچه همراه با برنامه جدید Maps، با دستورالعملهای صوتی، برنامهریزی مسیر و موارد دیگر، ناوبری را آسان کرده است. یک منوی چندرسانهای بازطراحیشده و شبیه چرخ فلک و یکپارچگی خوب با موسیقی، رادیو و سرویسهای پادکست، این را به یک جایگزین واقعی برای iPod یا Zune تبدیل نکرد، اما در آن دوران به اندازه کافی برای یک گوشی نزدیک شد.
این دوربین از فوکوس خودکار پشتیبانی میکرد و به لطف اپتیک کارل زایس، تصاویر و ویدیوهای با کیفیت مناسبی تولید میکرد – وضوح VGA با 30 فریم در ثانیه، که در آن زمان چشمگیر بود. همچنین یک دکمه شاتر دو مرحله ای وجود داشت که گرفتن عکس را سرگرم کننده و آسان می کرد. و در حالی که این اولین گوشی با شتاب سنج نبود، اما اولین گوشی بود که از آن به درستی استفاده کرد – علاوه بر استفاده برای تثبیت فیلمبرداری و ذخیره عکس ها در جهتی که گرفته شده بودند، نوکیا حسگر را باز کرد.
برای درک اینکه نوکیا تا چه اندازه روی ساخت این دستگاه به عنوان چاقوی ارتش سوئیس برای ساکنان شهری تمرکز کرده است، یکی از لوازم جانبی ارائه شده یک ویدیوی کامپوزیت 3.5 میلی متری بود که از آن منتشر شد. به شما این امکان را می دهد که صفحه نمایش N95 خود را به صفحه تلویزیون خود منعکس کنید. N95 همچنین از DLNA پشتیبانی میکرد و میتوانست بهعنوان یک سرور رسانه از طریق Wi-Fi عمل کند و به شما امکان میدهد عکسها، موسیقی و ویدیو را با دستگاههای دیگر در همان شبکه به اشتراک بگذارید.
عمر باتری در مقایسه با گوشی های کم ویژگی آن دوران بدتر بود و بسته به الگوهای استفاده می توانست یک یا دو روز دوام بیاورد. نوکیا این و سایر محدودیت ها را با نسخه دوم نوکیا N95 اصلاح کرد که به جای 950 میلی آمپر ساعت، باتری 1200 میلی آمپر ساعتی، 8 گیگابایت فضای ذخیره سازی (و بدون اسلات microSD) و 128 مگابایت رم داشت.
عرضه N95 با تأخیر مواجه شد و با فشار رقابتی از سوی پرچمداران آن سال سونی Cybershot و Walkman مواجه شد، به غیر از تلفن های صفحه لمسی مانند LG KE850 (معروف به LG Prada) و نسل اول اپل آیفون. با این حال، اینها در کوتاه مدت نتوانست N95 را به چالش بکشد و در کنار سایر اعضای خانواده سری N فروش بسیار خوبی داشت. به گفته نوکیا، N95 تا پایان سال 2007، 7 میلیون دستگاه فروخت و تا پایان سال 2009، 12 میلیون دستگاه فروخت.
این مدل جایگاه ویژه ای در قلب طرفداران نوکیا دارد. تا آنجا که HMD Global، باقیمانده واحد تجاری سیار این شرکت در حال حاضر، به دنبال اختراع مجدد آن برای عصر مدرن بود. مانند تمام پروژههای کلاسیک احیای تلفنهای نوکیا، این امر میتوانست روح N95 را به شکلی مدرن – یک ساندویچ شیشهای و فلزی – متجلی کند. با کشیدن صفحه نمایش به سمت چپ، یک آرایه بلندگو و یک دوربین سلفی دوگانه پنهان شده در زیر آن به همراه یک فلاش LED آشکار می شود.
پشت نمونه اولیه احیای N95 دارای حسگر اثر انگشت و آرایه دوربین سه گانه است، اما حلقه محافظ اطراف ماژول دوربین به عنوان پایهای است که شبیه یکی از محبوبترین لوازم جانبی است که امروزه مردم برای گوشیهای خود میخرند. نیازی به گفتن نیست، این یک دستگاه قاتل برای افرادی بود که علاقه ای به تلفن های تاشو ندارند، اما HMD به طور غیرقابل توضیحی این پروژه را در اوایل توسعه آن لغو کرد.
یک فاجعه شرکتی
در حالی که سال 2007 نقطه اوج نوکیا بود، با این که این شرکت تقریباً نیمی از تلفنهای همراه را در سراسر جهان در آن سال ارسال کرد، این شروعی برای کاهش آن در فضای تلفن همراه بود. در زیر سطح، سازماندهی مجدد بزرگی که توسط Jorma Ollila در سال 2004 برای جوانسازی انگیزه کارآفرینی نوکیا آغاز شد، تأثیر مورد انتظار را نداشت.
Ollila شرکت را در چیزی به نام “ساختار ماتریسی” سازماندهی کرد، که اساساً به معنای تشکیل چهار گروه تجاری – تلفنهای همراه، شبکهها، چند رسانهای و راهحلهای سازمانی – بود که منابع شرکتی را به اشتراک میگذاشتند و از عملکردهای خطوط تولید عمودی پشتیبانی میکردند. این قرار بود نوکیا را چابک تر کند، اما در عوض منجر به خروج افراد کلیدی و رقابت شدید بین مدیران از واحدهای تجاری جدید تعریف شده برای منابع شد. هرج و مرج حاصل خیلی دیرتر آشکار می شود، با فروش میلیاردمین گوشی نوکیا در سال 2005 و تصاحب 50 درصد از سهم بازار جهانی تا سال 2007.
سازماندهی مجدد در سال 2004 باعث شد که Olli-Pekka Kallasvuo از CFO به ریاست گروه تلفن همراه جدید منتقل شود، Anssi Vanjoki مسئولیت واحد Multimedia را بر عهده گرفت و گروه Enterprise رهبر خود را در Mary McDowell یافت که قبلاً در HP و Compaq کار می کرد. عملکردهای پشتیبانی قرار بود توسط Pertti Korhonen، Alla-Pietilä، و Matii Alahuhta هدایت شوند.
در پایان سال، Alahuhta تصمیم گرفت شرکت را ترک کند و مدیر عامل شرکت Kone شود. ساری بالدوف به سرعت از این کار پیروی کرد، زیرا فکر می کرد که زمان آن رسیده است که پس از 22 سال تصدی خود در شرکت به کار ادامه دهد. سپس اخباری منتشر شد که J.T. برگکویست، رئیس کسب و کار شبکه نوکیا نیز در حال ترک است.
اولیلا سعی کرد نقش مدیر عاملی را به Alla-Pietilä مدیر اجرایی آن زمان واگذار کند، اما در سال 2005 هر دو اعلام کردند که از سمت خود کناره گیری می کنند و Pietilä به طور کلی شرکت را ترک کرد. در داخل، نوکیا هماهنگی بین واحدهای تجاری خود را از دست داد، که منجر به توسعه تعداد زیادی از محصولات به شیوهای آشفته، با الزامات متناقض شد که باعث ایجاد چندپارگی نرمافزار شد که مدیریت هر سال سختتر میشد.
در مواجهه با افزایش باورنکردنی هزینه های تحقیق و توسعه، Ollila محدودیتی را برای هزینه ده درصد از درآمد سالانه شرکت اعمال کرد. این موضوع با تغییر تمرکز بیشتر روی بخش سخت افزاری و کاهش ویژگی های نرم افزار برای رعایت مهلت های دقیق انتشار، مشکل نرم افزار را تشدید کرد.
در سال 2006، Kallasvuo نقش مدیر عامل نوکیا را در یکی از مقاطع حیاتی در تاریخ این شرکت بر عهده گرفت. یک سال بعد، او اعلام کرد که این شرکت یک سازماندهی مجدد دیگر را انجام خواهد داد که هدف آن همسویی واحدهای تجاری با یک چشم انداز اصلی در مورد تلفن ها، نرم افزارها و خدمات یکپارچه تر است. این امر شاهد ایجاد گروه «دستگاهها و خدمات» به رهبری کای اویستامو، نیکلاس ساواندر و آنسی وانجوکی بود، در حالی که واحد تجاری شبکهای جدا باقی ماند و کمابیش مانند قبل باقی ماند.
علیرغم ساختار جدید شرکتی، کسب و کار نوکیا تقریباً به همان شیوه قبلی ادامه داد و همان تنگناها را ایجاد کرد که منجر به عرضه محصولات با مجموعه ویژگی های ناقص می شد. اما دنیای موبایل در شرف تغییر بود و نوکیا عقب مانده بود. اولین آیفونی که در سال 2007 در Macworld معرفی شد، علیرغم محدودیتهای آشکاری مانند عدم وجود GPS و اتصال 3G یا عدم توانایی آن در ضبط ویدیو، جریان جدیدی را به راه انداخت. صفحه نمایش بزرگ چند لمسی و طراحی تمیز باعث می شود که گوشی های نوکیا قدیمی و بسیار کمتر کاربر پسند به نظر برسند.
نوکیا در بدو ورود آیفون تنها نبود، زیرا استیو بالمر که در آن زمان مدیرعامل مایکروسافت بود، نظراتی را در مورد قیمت و جذابیت مشتریان تجاری که سن بسیار ضعیفی داشتند، ارائه کرد. گوگل به مدت دو سال در حال توسعه اندروید بود تا از ویندوز موبایل مایکروسافت جلوگیری کند، اما برخلاف نوکیا و مایکروسافت این تهدید را تشخیص داد و بلافاصله اولویت های خود را به سمت هدف قرار دادن تازه وارد در بازار موبایل تغییر داد.
Kallasvuo تا سال 2008 متوجه این مشکل نشد، زمانی که با مدیر عامل اپل استیو جابز گفتگو کرد. مدیر اجرایی اخیر به او گفت که نوکیا را به عنوان یک رقیب نمی بیند، زیرا برخلاف مایکروسافت یک پلتفرم نیست. تنها پس از آن بود که Kallasvuo متوجه شد که تمرکز لیزری نوکیا بر سخت افزار اشتباه بوده است.
در مه 2008، نوکیا E71 را معرفی کرد، یک تلفن تجاری گرا که به دلیل قابلیت های ایمیل، تقویم و پیام رسانی، طراحی باریک و عمر باتری خوب، فروش خوبی داشت. به دلیل طراحی تا حدی مشابه، اغلب با گوشی های بلک بری مقایسه می شد، اما به طور گسترده یکی از بهترین گوشی های عرضه شده در آن سال به حساب می آمد.
در ماه دسامبر، این شرکت نوکیا N97 را معرفی کرد، تلاش جدیدی برای یک گوشی صفحه لمسی با استفاده از سیستم عامل سیمبین. طراحی آن به سری Communicator اشاره داشت، زیرا این دستگاه بزرگ با نمایشگر بزرگ 3.5 اینچی 640 در 360 بود. نوکیا اصرار داشت که از یک صفحه نمایش لمسی مقاومتی استفاده کند که شما را ملزم به اعمال فشار با انگشت یا قلم می کرد و تجربه نسبتاً بدتری را در برابر دستگاه هایی با صفحه لمسی خازنی ارائه می کرد.
لغزش صفحه به بالا هنگام نگه داشتن N97 در حالت افقی، صفحه کلید QWERTY کاملی را نشان داد که صفحه را تا زاویه 45 درجه کج می کرد، اما استفاده از این مکانیسم کمی ناراحت کننده بود زیرا به نیرویی نیاز داشت، و تایپ کردن به سختی تجربه خوشایندی بود.
کاستی ها به همین جا ختم نشد – نرم افزار S60 5th UI دارای رابط کاربری متناقضی بود و با وجود اینکه نوکیا تشنه رم بود، N97 را به 128 مگابایت رم مجهز کرد که ناکافی بود. نصب برنامه ها فقط برای پارتیشن روت امکان پذیر بود که فقط 50 مگابایت فضای خالی داشت. علیرغم اینکه حافظه داخلی آن 32 گیگابایت بود، اما فقط برای ذخیره فایل های رسانه ای در نظر گرفته شده بود. دوربین های عقب و جلو تقریباً بدون تغییر نسبت به N95 بودند و به لطف باتری 1500 میلی آمپر ساعتی قابل تعویض توسط کاربر، عمر باتری مناسب بود.
همانطور که توسط منتقدان در آن زمان اشاره شد، چیزهای زیادی در مورد این دستگاه وجود داشت. صفحه نمایش در اکثر شرایط نوری قابل خواندن بود، لولای آن محکم بود و حافظه فلش 32 گیگابایتی فضای کافی برای فایل های رسانه ای داشت. صفحه اصلی از ویجتهای زنده پشتیبانی میکند و میتوانید طرحبندی را مطابق میل خود سفارشی کنید. مرورگر وب از پیمایش جنبشی پشتیبانی میکرد، تجربه نقشهها عالی بود، و بسته نرمافزاری گنجانده شده تقریباً هر برنامهای را داشت که احتمالاً به آن نیاز دارید. اگر نه، همیشه فروشگاه Ovi وجود داشت.
با قیمت 700 دلار (بیش از 890 دلار امروز)، N97 تا پایان سال 2009 بیش از دو میلیون دستگاه فروخت، زمانی که نوکیا N97 mini را عرضه کرد، دستگاهی کوچکتر و با کیفیت بالاتر که در بسیاری از مشکلات برجسته برادر بزرگتر خود بهبود یافته است. با این حال، در طول این مدت، اولین گوشیهای اندرویدی، دستگاههای بلکبری و آیفون اپل مانند کیکهای داغ به فروش میرسیدند و سلطه نوکیا را از بین میبردند.
در این مرحله مشخص بود که نوکیا باید سیمبین را پشت سر بگذارد زیرا در بازار گوشی های هوشمند عقب مانده بود. در واقع، Anssi Vanjoki در سال 2002 شروع به سرمایه گذاری برای ساخت یک سیستم عامل جایگزین مبتنی بر لینوکس با نام رمز OSSO کرد. این پروژه توسط Ari Jaaksi رهبری می شد و در ابتدا برای یک گوشی هوشمند با صفحه نمایش لمسی در نظر گرفته شده بود، اما تمام تلاش در داخل با مخالفت مواجه شد و زمانی که مشخص شد این سیستم عامل جدید بهتر از سیمبین است، با فشار زیادی مواجه شد.
سرانجام در سال 2005 به تبلت اینترنتی نوکیا 770 راه پیدا کرد، اما این محصول تا حد زیادی یک شکست تجاری بود و در آن زمان مورد توجه زیادی قرار نگرفت.
در سال 2007، OSSO به Maemo تغییر نام داد و مقاومت داخلی در برابر آن همچنان قویتر شد. یکی از دلایل اصلی آن این بود که برخی از مدیران مایل به حمایت از پروژههای آغاز شده توسط وانجوکی نبودند و دلیل دیگر این بود که مهاجرت از سیمبین به Maemo باعث میشد بسیاری از کاربران و توسعهدهندگان در این فرآیند به زیر اتوبوس بیفتند.
در اواخر همان سال، نوکیا تبلت اینترنتی N800 را با سخت افزاری بسیار شبیه به گوشی های سری N روانه بازار کرد. این دستگاه نسبتاً جالبی به نظر میرسید، اما از نظر منتقدان و مشتریان بالقوه، چیزی بیشتر از یک گوشی بزرگتر نوکیا به نظر میرسید. صفحه نمایش 4.1 اینچی وضوح نسبتاً بالایی با وضوح 800 در 480 پیکسل داشت و در دستگاه یک وب کم چرخان پاپ آپ تعبیه شده بود. استفاده از مرورگر وب اپرا و همچنین سرویس گیرنده پست الکترونیکی موجود آسان بود.
فضای ذخیره سازی در N800 تنها 4 گیگابایت بود، اما می توانید به راحتی آن را نه یک، بلکه از طریق دو اسلات کارت SD با اندازه کامل افزایش دهید. عمر باتری متوسط بود، اما میتوانست تا سه ساعت در هنگام مرور وب دوام بیاورد. قیمت 400 دلار (525 دلار به دلار امروز) بنابراین قورت دادن آن کمی سخت بود، زیرا نمیتوان از آن به عنوان تلفن استفاده کرد.
مدیریت ارشد نوکیا بر ادامه توسعه سیمبین پافشاری کرد و در عین حال تلاش کرد راهی برای همزیستی آن با Maemo بیابد. این شرکت Trolltech را در سال 2008 به قیمت 153 میلیون دلار برای چارچوب توسعهدهنده کراس پلتفرم Qt خریداری کرد. ایده این بود که از Qt برای تقویت همکاری بین تیمهای سیمبین و Maemo استفاده کنیم، به طوری که آنها ابزارهای سادهسازی شدهای برای توسعه برنامههایی ایجاد کنند که روی هر دو سیستم عامل کار میکنند. این تلاش شکست خورد زیرا دو گروه ابزارهای Qt ناسازگار را توسعه دادند.
سازماندهی مجدد که در ژانویه 2008 آغاز شد، مسائل را پیچیده تر کرد، زیرا تیم Maemo به عنوان بخشی از گروه جدید Devices and Services در Symbian جذب شد. تیم نسبتاً کوچک و چابک Maemo با بیش از 1000 مهندس بالون شد و عملاً توانایی خود را برای رشد مستقل از دست داد.
در سال 2010، اینتل پیشنهاد داد که سیستم عامل لینوکس Moblin خود را با Maemo نوکیا ادغام کند. این به اولی اجازه می دهد تا با Arm و Qualcomm در فضای موبایل رقابت کند، در حالی که نوکیا آن را فرصتی برای تکامل Maemo به یک سیستم عامل بهتر می دانست. این دو شرکت در کنگره جهانی موبایل در سال 2010 این حرکت را اعلام کردند و سیستم عامل MeeGo متولد شد.
متأسفانه برای هر دو، نوکیا و اینتل، تفاوت معماری دو سیستم عامل، فرآیند ادغام را به تلاشی عظیم تبدیل کرد که در زمانی که هر دو شرکت نیاز به حرکت سریع داشتند، منجر به تأخیرهای متعدد شد. و در حالی که اینتل مشغول پیشبرد فناوری پهنای باند بی سیم وایمکس خود بود، تنها توانست مقدار زیادی پول نقد در این فرآیند بسوزاند. اپراتورهایی که 4G را پیادهسازی میکردند، LTE را به وایمکس در ایالات متحده ترجیح میدادند، و دومی فقط در اروپا مورد پذیرش قرار گرفت. برای همکاری MeeGo، این به تاخیرهای بیشتری در حین توسعه پشتیبانی LTE تبدیل شد.
این زمانی بود که RIM سازنده بلک بری در اوج خود بود، آیفون اپل در ایالات متحده و اروپا جذابیت جدی پیدا کرد و تا پایان سال 2010، محموله های گوشی های هوشمند اندرویدی از نوکیا پیشی گرفت. با این اوصاف، این شرکت فنلاندی همچنان دومین فروشنده بزرگ گوشی های هوشمند در جهان بود، اما این تنها آغاز سقوط آن بود. علاوه بر این، نوکیا طرفداران قوی داشت و دارای مجموعه ای قوی از مالکیت معنوی بود، اما در آن سال شرکت متوجه شد که این دیگر کافی نیست.
بحث های داخلی زیادی در مورد چگونگی دور شدن از این وضعیت وجود داشت و البته یکی از پیشنهادات انتقال به اندروید بود. با این حال، اپراتورهای تلفن همراه تمایلی به مشاهده تسلط iOS و Android بر فضای تلفن همراه نداشتند و نوکیا قبلاً سرمایه گذاری زیادی در پلتفرم های Symbian و MeeGo خود انجام داده بود.
برای نوکیا، انتقال به اندروید به دلایلی نسبتا کم خطر بود. اولین مورد این بود که نوکیا اخیرا به مبارزه قانونی خود با کوالکام پایان داده بود و قصد داشت از چیپست های MSM کوالکام در گوشی های آینده استفاده کند. این موضوع فوراً مشکل سازگاری با سیستمعامل اندروید را حل میکند و دسترسی به اکوسیستم برنامههای مسلماً بهتری را با جمعیت بیشتری از توسعهدهندگان فراهم میکند. در همان زمان، قدرت ترکیبی نوکیا و گوگل میتوانست هر دو جایگاهی قوی در فضای موبایل ایجاد کند.
با این حال، رهبری نوکیا متوجه شد که در استفاده از اندروید، تمایز دستگاههای آن در مقایسه با سایر ارائههای اندروید دشوارتر خواهد بود. و برای شرکتی که به کنترل نرم افزارهای در حال اجرا بر روی تلفن های خود عادت کرده بود، واگذاری بخشی از این کنترل به گوگل اقدامی مضحک تلقی می شد. در سال 2010، وانجوکی به طرز معروفی اشاره کرد که سازندگان گوشی که اندروید را به کار می گیرند، مانند پسران فنلاندی هستند که در زمستان برای گرما در شلوار ادرار می کنند. حرکت به سمت اندروید میتواند در مقابل سامسونگ که قبلاً به عنوان پادشاه گوشیهای اندرویدی شناخته میشد، دشوار باشد.
در نهایت، نوکیا با این چشم انداز مواجه بود که «رویکرد همه یا هیچ» گوگل برای صدور مجوز مجموعه خدماتش، همانطور که توسط مدیر مالی Timo Ihamuotila در سال 2013 توضیح داده شد. برای مثال، بسیاری در نوکیا معتقد بودند که خدمات نقشه برداری آن قادر به همزیستی با نقشه های گوگل در اندروید. Navteq، یک تجارت داده نقشه که نوکیا در سال 2007 آن را خریداری کرد و بعداً به HERE تبدیل شد، به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از جاه طلبی های آینده نوکیا تلقی می شد، البته ناگفته نماند که این شرکت ارائه دهنده خدمات نقشه برداری برای رقبای گوگل یاهو و مایکروسافت بود.
برای برخی در نوکیا، مایکروسافت منطقی ترین انتخاب شریک در حال حرکت به نظر می رسید. این دو شرکت قبلاً با هم کار کرده بودند تا مجموعه Office Mobile را به Symbian بیاورند، که به عنوان آغاز یک همکاری طولانی مدت در توسعه ابزارهای همکاری و بهره وری تلفن همراه اعلام شد. هنگامی که این حرکت در سال 2009 اعلام شد، استفان الوپ – که رئیس بخش تجاری مایکروسافت بود – گفت که این همکاری ریشه در اهداف مشترک دارد و نوکیا و مایکروسافت رقبای خود در فضای موبایل باقی خواهند ماند. Kai Oistamo که معاون گروه دستگاه های نوکیا بود، اظهارات Elop را تکرار کرد و خاطرنشان کرد که نوکیا هیچ برنامه ای برای ارائه ویندوز موبایل در گوشی های خود ندارد.
با این حال، پذیرش ویندوز فون مایکروسافت بر این شراکت تازه شکل گرفته استوار می شود و پلتفرم قوی تری در برابر iOS اپل، اندروید گوگل و بلک بری RIM ایجاد می کند. در همان زمان، نوکیا و مایکروسافت هر دو باید یک اکوسیستم اپلیکیشن قوی بسازند و هیچ کدام در این زمینه برتری نداشتند.
در میانه این بحث داخلی در مورد استراتژی آینده، نوکیا دستخوش تغییراتی شد تا ساختار شرکتی خود را ساده تر کند. به طور خاص، گروه Devices and Services اکنون به تلفن های همراه (به رهبری مری مک داول)، Mobile Solutions (به رهبری آنسی وانجوکی) و Markets (به رهبری نیکلاس ساواندر) تقسیم می شود. اما بدون وجود یک استراتژی منسجم، تجدید ساختار گران قیمت مورد انتقاد سهامداران قرار گرفت و آنها فکر می کردند این نشانه ای است که Kallasvuo دیگر برای نقش مدیر عامل مناسب نیست.
طولی نکشید که نوکیا استفن الوپ را به عنوان رئیس و مدیرعامل جدید منصوب کرد. در این زمان، سهام این شرکت در مقایسه با سال 2007، یعنی سالی که اولین آیفون اپل معرفی شد، بیش از 50 درصد کاهش یافته بود. نوکیا همچنان با داشتن سهم 38 درصدی از فروش جهانی، جایگاه قدرتمندی در بازار گوشیهای هوشمند داشت، اما محققان بازار در گارتنر در آن زمان پیشبینی کردند که به زودی اندروید سیمبین را پشت سر میگذارد در حالی که ویندوزفون به مرور زمان از بین میرود.
گزینه دیگر آنسی وانجوکی بود که در حال تهیه یک استراتژی نجات برای نوکیا در مورد گوشی های هوشمند رده بالای MeeGo بود. با این حال، وانجوکی یک رهبر پرشور و صریح بود که اغلب با هیئت مدیره نوکیا درگیر می شد، بنابراین الوپ در نهایت به عنوان بهترین گزینه شناخته شد.
پلت فرم سوختن
تردیدهایی وجود داشت که فکر میکردند الوپ به محض اینکه مدیرعامل شد، نوکیا را به بزرگترین دارنده مجوز مایکروسافت تبدیل خواهد کرد. پس از مدتی مشورت، هیئت مدیره نوکیا به این نتیجه رسید که الوپ فرد مناسبی برای نظارت بر چرخش شرکت از سازنده دستگاه تا شرکت پلتفرم اینترنتی است. وانجوکی روزی که این تصمیم گرفته شد استعفا داد.
اولین توصیه Elop پس از ارزیابی نقاط قوت و ضعف نوکیا، تسریع در توسعه MeeGo بود. با این حال، او شک داشت که آیا این بهترین راه برای پیشرفت است یا خیر، بنابراین او همچنین مشغول ایده گسترش همکاری بین نوکیا و مایکروسافت شد. طولی نکشید که شایعاتی در مورد استقبال احتمالی نوکیا از ویندوز فون 7 مایکروسافت در فضای مجازی منتشر شد. در طول جلسه سهامداران در ژانویه 2011، الوپ به این احتمال اشاره کرد، اما به صراحت به آن اشاره نکرد.
تنها چند هفته بعد بود که او تصمیم گرفت یادداشتی فشرده برای نوکیا بفرستد که به عنوان یادداشت «سکوی سوزان» در تاریخ باقی بماند. در آن، الوپ صریحاً اعتراف کرد که معتقد نیست MeeGo راه رو به جلو باشد. اما مهمتر از آن، او ارزیابی خود از وضعیت شرکت را با استفاده از داستان مردی که روی یک سکوی نفتی در حال سوختن در دریای شمال ایستاده بود، بیان کرد. این مرد با دو گزینه روبرو بود: «او می توانست روی سکو بایستد و به ناچار زیر آتش شعله های آتش سوخت. یا می تواند 30 متر در آب های یخ زده فرو برود.”
این روش الوپ بود که می گفت نوکیا بین سنگ و سختی قرار دارد، اپل سهم بزرگی از بازار گوشی های رده بالا را در اختیار دارد، در حالی که اندروید گوگل همه چیز را در رده های میان رده و پایین رده می خورد. او همچنین توسعه MeeGo را کند و سیمبین را به عنوان مانعی در حال رشد برای پیشرفت در رقابتی شدن بیشتر در برابر این پلتفرمهای در حال ظهور دید.
در 11 فوریه 2011، Elopian Nokia اعلام کرد که قصد دارد یک مشارکت استراتژیک گسترده با مایکروسافت برای ایجاد یک اکوسیستم جهانی موبایل جدید ایجاد کند. به عبارت دیگر، نوکیا ویندوز فون را پذیرفته و جایگزین Symbian به عنوان سیستم عامل منتخب برای گوشی های هوشمند آینده این شرکت خواهد کرد و برای توسعه بیشتر این پلت فرم جدید با مایکروسافت همکاری نزدیک خواهد داشت. با این حال، دومی حق مجوز سیستم عامل را به اشخاص ثالث به عهده گرفت.
سیمبین به دستگاههای رده پایینتر تنزل مییابد و قرار بود به یک «پلتفرم حق رای دادن» تبدیل شود با این انتظار که در سالهای آینده حداقل ۱۵۰ میلیون دستگاه بفروشد. پشتیبانی از تلفن های سیمبین به زودی به Accenture و همچنین انتقال 2300 مهندس به شرکت دوم واگذار خواهد شد. همانطور که برای MeeGo، منبع باز خواهد بود و قرار بود به ابزاری برای آزمایش برای دستگاه ها و پلتفرم های نسل بعدی تبدیل شود.
قسمت چهارم
نظرات کاربران